رافائل سانتسیو (۶ آوریل ۱۴۸۳ میلادی - ۶ آوریل ۱۵۲۰ میلادی) که بیشتر با اسم کوچکش رافائل شناخته میشود، نقاش و معمار ایتالیایی دوران اوج رنسانس است. رافائل، نمونه وارترین هنرمند دورهٔ رنسانس پیشرفتهاست. او با آنکه شدیداً تحت تأثیر لئوناردو داوینچی و میکلانژ بود، سبک خاصی پدیدآورد که آرمانهای هنر رنسانس پیشرفته را به روشنی بیان میکند. او ضمن آنکه از هر هنرمند دیگری میآموخت، به نیروی ابتکار و اصالت پر توان خود نیز میدان میداد؛ آنچه را که بهتر میتوانست به کار گیرد، جذب میکرد و گرایش کلاسیک روزگار خویش را به قالب شکل میریخت. او چنان خستگی ناپذیرانه با روحیهٔ هنر کلاسیک کار میکرد که هنرش را تقریباً میتوان رستاخیز هنر یونان در اوج تکاملش تلقی کرد. گوته، شاعر و منتقد پر آوازهٔ آلمانی، دربارهٔ رافائل گفتهاست که وی مجبور به تقلید از یونانیان نبود زیرا خودش همچون یونانیان میاندیشید و احساس میکرد. وی به همراه میکلآنژ و لئوناردو داوینچی، سهگانه استادان بزرگ دوران خود را تشکیل دادهاست.
رامبرانت هارمنزون فان راین (زادهٔ ۱۵ ژوئیهٔ ۱۶۰۶ یا ۱۶۰۷ میلادی - درگذشتهٔ ۴ اکتبر ۱۶۶۹) نقاش هلندی و از چهرههای دوران طلاییِ آن کشور بود.
کار رمبراند در نخستین سالهای فعالیت هنریش در آمستردام، از شیوه کار روبنس و دیگر نقاشان هلندی پیرو کاراواجو مانند هونتهورست متأثر بود. مثلاً در تابلویی چون شام در امائوس که به حدود ۱۶۳۰ مربوط میشود، موضوع را با درام برجستهای - با ایجاد تضادی شدید میان نور و سایه - شبیهسازی میکند، و حتی از شیوه مأنوس نقاشان همعصرش استفاده میکند و منبع نور را پشت یک شکل مانع قرار میدهد، که در اینجا سر مسیح است.
به سبب ژرف نگری در درون آدمی، قدرت تخیل، توانایی فنی و کثرت و تنوع آثارش، یکی از برجستهترین هنرمندان اروپایی بهشمار میآید. بهعلاوه او چاپگر و رسام نیز بود و در حدود سیصد باسمه از وی به جا ماندهاست. نخستین هنرمندی بود که اهمیت پرداختن به رنگ، نور و اسلوب رنگآمیزی را برابر با اهمیت انتخاب موضوع دانست. هدف او کاوش در دنیای درون آدمی بود، خواه در خودنگارههایی که از خودش و دیگران نقاشی میکرد، خواه در متون مذهبی که به تصویر کشید. کاربست اسلوب تدرج ملایم رنگسایهها - از قهوه یی خاموش تا سفید تابناک - به او امکان داد تا حالت روانی متغیر آدمی را بنمایاند، که آن را روانشناسی نور نامیدند. در آثارش، نور و سایه به آرامی و با ظرافت در هم میآمیزند، شکلها را آشکار و پنهان میسازند، و کلیتی بصری سرشار از سکوتی و تعمقی فیلسوفانه پدیدمیآورد.
پاستل یا گچرنگ خمیرهای از مادههای رنگی آمیخته با گچ و صمغ است که بهصورت چوبچه درآمدهاست.
واژهٔ پاستل مأخوذ از پاستِلّو» در زبان ایتالیایی، به معنای خمیر به دست آمده و پاستل به معنای خمیر مدادرنگی است؛ اما در واقع پاستل یک ابزار هنری برای طراحی و تشکیلشده از پودر خالص رنگدانه و چسباننده است. رنگدانههای مورد استفاده در گچرنگ همانهایی است که در ساخت دیگر وسایل رنگآمیزی همانند رنگ و روغن به کار برده میشوند.
پاستل شامل رنگدانههای پودری است که به هم چسبیدهاند. این رنگدانهها اساساً همانهایی هستند که برای دیگر ابزارهای نقاشی مانند آبرنگ، اکریلیک و مدادرنگی نیز به کار میروند. اما پاستل به دلیل تأثیری که از خود بر کاغذ باقی میگذارد به تکنیکی خاص و متفاوت تر نیاز دارد.
همهٔ پاستلها ویژگیهای یکسانی ندارند. بر خلاف سایر رنگهای مایع، سرعت و احتمال تخریب و از بین رفتن رنگهای پاستل در صورت تماس با سطح نقاشی، بسیار زیاد است. در این حالت میتوان پس از اتمام نقاشی از اسپری فیکساتیو استفاده کرد.
وَنسان وَن گوگ یا فینسِنت ویلم فان خوخ(زادهٔ ۳۰ مارس ۱۸۵۳ - درگذشتهٔ ۲۹ ژوئیهٔ ۱۸۹۰) یک نقاش پسادریافتگر هلندی بود، که کارش تأثیر گستردهای بر هنر قرن بیستم داشت. کار او شامل پرترهها، خودنگارهها، مناظر، طبیعت بیجان، سروها، مزارع گندم و گلهای آفتابگردان است. او از کودکی به نقاشی علاقه داشت ولی تا اواخر دههٔ دوم زندگیاش نقاشی نکرد. او بسیاری از کارهای شناخته شدهاش را در دو سال آخر زندگیاش تکمیل کرد. وی در یک دهه بیش از۲٬۱۰۰ کار هنری تولید کرد که شامل ۸۶۰ نقاشی رنگ روغن و بیش از ۱٬۳۰۰ نقاشی با آبرنگ، طراحی و چاپ میشود.
ون گوگ در خانوادهای سطح متوسط به بالا به دنیا آمد و جوانی خود را به عنوان دلال آثار هنری گذراند. او بعد از تدریس در آیلورث و رامس گیت انگلستان به لاهه، لندن و پاریس مسافرت کرد. او در جوانی عمیقاً مذهبی بود و آرزو داشت کشیش شود. از ۱۸۷۹ به عنوان مُبلغ مسیحی در میان کارگران زغال سنگ در بلژیک فعالیت کرد و در آنجا شروع به کشیدن طرحهایی از مردم محلی نمود. در ۱۸۸۵ سیبزمینیخورها را که به عنوان اولین کار مهم او شناخته میشود کشید. در مارس ۱۸۸۶ به پاریس رفته و با دریافتگری فرانسوی آشنا شد. بعدها به جنوب فرانسه رفته و تحت تأثیر نور آفتاب شدید آنجا قرار گرفت.
هرچند او در زمان حیاتش در گمنامی بهسر میبرد و در تمام طول عمر خود تنها یک تابلو، یعنی تاکستان سرخ را فروخت، اما اکنون بهعنوان یکی از تأثیرگذارترین نقاشان قرن نوزدهم در جهان شناخته میشود.
ون گوگ شیفته نقاشی از مردم طبقهٔ کارگر مانند تابلوی سیبزمینیخورها، کافههای شبانه مانند تراس کافه در شب، مناظر طبیعی فرانسه، گلهای آفتابگردان، شب پر ستاره و خودنگاره بود. وی در اواخر عمر به شدت از بیماری روانیاختلال دو قطبی و فشار روحی رنج میبرد.
تراس کافه در شب (1888 میلادی)
مدادرنگی نوعی مداد است که مغزیِ آن اثر رنگی بر جای میگذارد. مغزیِ مداد، بخش استوانه ای شکل و باریک آن است که از رنگدانه (مادهٔ رنگی) فشرده، نوعی موم و کائولین (یک نوع خاک رس) ترکیب شدهاست. مغزی مدادرنگی برخلاف مداد گرافیت درجه بندی زیادی از نظر سختی ندارد و نسبتاً نرم است.
کاغذهای مناسب برای مدادرنگی متنوعند؛ بهجز کاغذهای صیقلی (مثل کاغذ گلاسه) و کاغذهای خیلی زبر میتوان از هر کاغذی استفاده کرد، از کاغذهای بسیار مرغوب گرفته تا کاغذهای بسته بندی. کاغذهای مرغوب ضخیم هستند و بافت کاملاً فشرده دارند. حتی کاغذهای رنگی، به ویژه کم رنگ نیز برای نقاشی با مدادرنگی بسیار مناسبند. بسته به درشتی بافت کاغذ و پرزهای آن، اثر هنری حالت متفاوتی به خود میگیرد.
رنگ روغن یکی از مواد بهکار رفته در نقاشی و همچنین نام دستهای از تکنیکهای نقاشی است که از این ماده استفاده میکنند.
روغن به کار رفته در رنگ روغن با روشهای مختلف تولید میشود که رایجترین آنها، جوشاندن بذر گیاه کتان و گرفتن روغن آن است. سپس این روغن را با مواد رنگی مخلوط میکنند. رنگدانهها نیز معمولاً با پایه سرب و کادمیوم یا سنتتیک و پلیمری هستند.همچنین برای استفاده از رنگ روغن در نقاشی، از حلالهای گوناگونی از جمله تینر و روغنهای گیاهی استفاده میشود. امروزه مکملهای گوناگونی برای استفادهٔ بهتر از رنگ روغن ساخته شدهاند که نقاشان بر اساس سبک و هدف خود از آنها بهره میگیرند. رنگ روغن به عنوان رنگ پایهٔ روغن، دارای ویژگیهای متفاوتی است که آن را ماندگار و پر استفاده کرده. به طوری که بخش زیادی از نقاشیهایی که از گذشتههای دور به جا ماندهاند را نقاشیهای رنگ روغنی تشکیل می دهند. مارکهای مختلف ساخت رنگ در تلاش هستند تا رنگ روغنهایی با رنگ دانههای قویتر و یکدست تری را تولید کنند. برای پاک کردن رنگ روغن از تینر استفاده میشود روغن به کار رفته در رنگ روغن از مواد متفاوت و با روشهای مختلف تولید میشود که رایجترین آنها روغن بزرک، روغن دانهٔ خشخاش، روغن گردو و روغن گلرنگ است. انتخاب نوع روغن با توجه به طیف وسیع خواص آن، مانند مقدار زمان زرد یا خشک شدن روغن صورت میگیرد. همچنین تفاوتهای مشخص روغنها در درخشندگی رنگها قابل مشاهده است. یک هنرمند ممکن است از چندین روغن مختلف در یک نقاشی بسته به نوع رنگدانه و اثرات مطلوب روغن استفاده کند.
درباره این سایت